۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

اگه میشد چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی می‌شد!

آخه‌‌ بنده‌ی خدا دکتر سروش جان، این مراجع که دیگه اون «روحانی» های نون و ماست خوری که گوشه یک اتاق کوچیک یک میز کوچیک مکتبی داشته باشند و سرشون به خوندن و نوشتن گرم نیستند که.
حالا دیگه ماشاله پلو مرغ باید بخورند،‌ بنز و محافظ بیاد در خونه، برای ملاقات وقت پیش پیش باید بگیرند، توقع داری بلند بشند بقچه کنند کتاب بزنند زیر بغلشون برند نجف مثل قدیمها یک حجره کرایه کنند و عبا بفروشند در عوض کتاب؟

اگه میشد چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی می‌شد! ولی مگر در خواب!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر